«کم کم که صداها گنگ میشوند،
گوشهایت که پر میشود از همهمه؛
سینهات که سنگین شد،
آغوشت را با زانوانت پر میکنی
آغوش خالیت را با زانوانت پر میکنی
و پایین میروی
و پایین میروم...»