سوره قصص، آیات 76 تا 88

آیات پایانی سوره قصص در مورد قارون بسیار جالب است. غیر از محتوا و مفهوم، شکل بیان هم به گونه‌ایست که شخصیتهای مختلف در یک موقعیت اجتماعی به تصویر کشیده شده‌اند. البته چون عموماً از هر کدام از این داستانها با عنوان یک شخص (مثلاً یوسف، موسی، فرعون، عیسی و ...) یاد میشود، ذهن ما نیز بر روی همان شخصیت متمرکز میماند. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم داستان فقط به قارون نمیپردازد بلکه به سایر افراد جامعه در مواجهه با «پدیده قارون» هم اشاره میشود و نکات ظریفی از ویژگی‌های هر کدام از کارکترها یا گروه های حاضر در داستان ارائه میشود.
1- قارون که در مرکز داستان قراردارد و با ویژگیهای اخلاقی منفی از جمله
- ثروت‌اندوزی، به مفهوم قبض و انباشت مال و نه تجارت،
- فخرفروشی و
- غرور، به مفهوم عدم درک و شناخت درست از جایگاه خود در دنیا
شناخته می‌شود. داستان به زندگی قارون و عاقبت او میپردازد، اما به همین خلاصه نمیشود، بلکه آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی مطرح میکند.
2- دوستداران دنیا که در مواجهه با پدیده قارون
- ظاهر آن را میبینند و حسرت ظاهر این پدیده را دارند
- این پدیده را به صورت محدود و بدون در نظر گرفتن ویژگیهای جهان پیرامون و محیط بر این پدیده نگاه میکنند
- از عاقبت قارون شگفت زده میشوند
3- صاحبان علم
- که به دلیل علمی که دارند اهمیت کمتری برای ظاهر این پدیده قائلند
- و تاکید میکنند که اگر ایمان داشته باشیم و عمل صالح یا (به قول آقای بازرگان عمل اصلاحی) انجام دهیم نتایج بهتری کسب میکنیم.

قارون و ثروت او در زمین مدفون میشود و این بخش از داستان به گونه‌ای مطرح میشود که ویژگیهایی از قبیل

- ناگهانی بودن
- غیرمنتظره بودن
- و شگفت انگیز بودن
را القا میکند. بیان قرآن در به تصویر کشیدن عاقبت قارون به گونه‌ای ست که
- اولاً از ظواهر جذاب پدیده قارون چیزی باقی نمیماند و میتوان گفت این ظاهر زیبا بی‌نتیجه و بیثمر است و این ویژگی را میتوان با عمل صالح که صاحبان علم بر آن ترغیب میکردند مقایسه کرد، که به صورت طبیعی مثمر ثمر میباشد و نتیجه آن اصلاح شرایط شخص و جامعه خواهد بود. (این ویژگی خود میتواند تعریف ذاتی عمل صالح باشد).
- ثانیاً موجب تغییر ناگهانی قضاوت دوستداران دنیا نسبت به قارون میشود. کسانی که دیروز قارون را ستایش میکردند و حسرت ظواهر زندگی او را داشتند و امروز به عاقبت او افسوس میخورند.
این تغییرات ناگهانی یعنی
1- نابودی ناگهانی قارون و تمام ثروت و شوکتش، چه به صورت فیزیکی و چه از لحاظ تصویر و تاثیر آن در ذهن بخشی از جامعه (دنیاپرستان) از حسرت به عبرت
2- تغییر ناگهانی در رفتار بخشی از جامعه در مواجهه با پدیده قارون، از حسرت خوردن به افسوس خوردن به حال قارون
روزنه ورود به لایه بعدی داستان است که تمامی این پدیده و مناقشات و مجادلات مرتبط با آن در ارتباط با این نکته معنادار خواهد بود و آن بی‌ثباتی و فانی بودن جهان مادی است.
1- قارون به دلیل عدم شناخت درست جهان و توهم پایدار بودن شرایطش فخر میفروشد و مغرور میشود. قارون به دلیل ثروتمند بودنش مذموم نیست به دلیل عدم شناخت جایگاه خود در دنیا و میزان تزلزل و فناپذیر بودن آن مذمت میشود.
2- دوستداران دنیا که قارون را ستایش میکنند و حسرت ظواهر آن را میخورند، این پدیده را بدون در نظر گرفتن ناپایدار بودن جهان مادی میبینند و در نتیجه از دیدن ظواهر جذاب آن مسحور میشوند و از دیدن نابودی ناگهانی آن شگفتزده.
3- و علم صاحبان علم به بی‌ثباتی و فانی بودن جهان مادی ست که موجب میشود اهمیت کمتری برای ظواهر جذاب زندگی قارون در مقایسه با نتایج ایمان و عمل صالح قائل شوند.
در واقع، به نظر من، نکته بنیادین این داستان که باعث تمایز شخصیتهای مختلف داستان نیز میشود علم، البته به مفهوم علم عملی، به بی ثباتی و فانی بودن جهان مادی است. اساساً یکی از بزرگترین کارکردهای کتب مقدس و ادیان، معرفی جهان هستی (مادی و معنوی) به بشر به عنوان موجودی متاخر برای زیست بهتر، چه از نظر مادی و چه معنوی میباشد.
البته لایه‌ای دیگر از داستان، یا بهتر است بگویم آموزش، زمانی پدیدار میشود که در چند آیه پایانی به ویژه آیه 86 خطاب به پیامبر و یا به صورت کلی مخاطب گفته میشود که آنچه از علم و شناخت به تو عطا شده، چه در خصوص متن داستان و چه آنچه از داستان استنباط کرده ای به موجب رحمت خداوند است.
من در خصوص صحت داستان و درستی مفاهیم و آموزه‌ها و یا حتی استنباطهای خودم از این آموزه‌ها چیزی برای نوشتن یا گفتن ندارم، فقط فکر میکنم به لحاظ ساختاری میتوان نگاهی دقیقتر به این داستانها انداخت...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد