سوره بقره، آیه 264

لَا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا
هیچ بهره ای از آنچه کسب میکنند نمیبرند

این قطعه بخشی از آیه 264 سوره بقره ست که امروز متوجهش شدم. پیش از این هم جسته و گریخته با این مفهوم برخورد داشتم و یا تجربه‌اش کرده‌ام اما در این جمله بسیار سلیس و صریح بیان شده است. کل آیه در خصوص کسانی ست که نه برای خداوند بلکه از سر ریاکاری انفاق میکنند. ولی من فکر میکنم قرآن به نوعی ساختار فراکتالی دارد، یعنی در اجزای آن نیز مثل کل آن حکمتهایی نهفته است، حداقل در جملات معترضه آن این کارکرد وجود دارد. بگذریم از این بحث که بسیار دامنه دار و پیچیده است.
از این جمله کوتاه آنچه درک میکنم این است که:
1- کسب کردن و بهره بردن دو مفهوم یا تجربه متفاوت است؛
2- حالتی وجود دارد که بین میزان کسب شده از هرچیزی و بهره‌ای که از آن چیز می‌بریم تفاوت وجود دارد؛
جملاتی مثل اینکه «وقتی حالش رو داشتم پول نداشتم وقتی پول داشتم حالش رو نداشتم» بیان همین تفاوت است.
3- و باز حالتی وجود دارد که بهره ای که از چیزی می‌بریم از مقداری که از آن چیز کسب کرده‌ایم کمتر است؛
یعنی چیزهایی کسب میکنیم بدون آنکه از آنها بهره‌ای ببریم. مثلاً من خیلی موسیقی گوش می‌دهم ولی به ندرت اتفاق می‌افتد آنچه که گوش می‌دهم به جانم بنشیند. وقتی موسیقی به جانم می‌نشیند مثل تکه‌ای چوب روی امواج دریا، بر امواج موسیقی غوطه ور می‌شوم و شاید اغراق باشد ولی کمتر نتی را نشنیده باقی میگذارم. آن روز یا آن لحظه بهره من از موسیقی که میشنوم و کسب میکنم بیش از روزهایی ست که تنها مجموعه‌ای از اصوات موزون به گوشم میرسد. و تمام روزهای دیگری که من موسیقی گوش میدهم (و البته نه روزهایی که برای نشنیدن صداهای ناهنجار اطرافم هدست میگذارم) به دنبال تکرار آن تجربه هستم. پس میتوان گفت:
4- هدف ما از کسب کردن هر چیزی بهره بردن از آن است؛
حتی کسی که چیزی را جمع میکند بدون آنکه عملاً از آن بهره‌ای ببرد، به خیال بهره‌مند شدن از آن و یا بخاطر حس رضایتمندی که این جمع کردن در او ایجاد میکند در کسب آن تلاش می‌کند. پس هدف بهره بردن است و نه کسب کردن.
5- البته بایستی در نظر داشت که هر چند هدف بهره مند شدن است ولی کسب کردن برای بهره مند شدن ضرورت دارد؛
در واقع هر چیزی به جای خود و در حدود تعریف ذاتی خود ارزشمند است. کسب کردن به عنوان وسیله برای رسیدن به هدف ضرورت دارد ولی هدف نیست و در صورتی که برایمان تبدیل به هدف شود، توان و ظرفیت ایجاد رضایتمندی حاصل از بهره مندی را ندارد. و البته به صورت منطقی بهره بردن بدون کسب کردن امکانپذیر نیست.

اما سوال این است که
چطور از آنچه کسب میکنیم بهره ببریم؟
چه میزان کسب کنیم تا از آنچه کسب کرده ایم بهره مند شویم؟
و در یک کلام نقطه تعادل این دو مفهوم کجاست و چطور میتوان به آن دست پیدا کرد؟

به نظرم اینجا بحث ظرفیت جذب پیش می آید و این بیت مولانا که:
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست