«کم کم که صداها گنگ میشوند،
گوشهایت که پر میشود از همهمه؛
سینهات که سنگین شد،
آغوشت را با زانوانت پر میکنی
آغوش خالیت را با زانوانت پر میکنی
و پایین میروی
و پایین میروم...»
و تو هر روز را جدا جدا دق میکنی...
و بعد این پایین رفتن ها بلند که می شوی میبینی قد کشیده ای...
!
و تو هر روز را جدا جدا دق میکنی...
و بعد این پایین رفتن ها بلند که می شوی میبینی قد کشیده ای...
!