تا وقتی که خیلی محافظه کارانه در محدوده خودت زندگی میکنی، که هیچ! همه چیز آرومه و جماعت همه سر به کار خودشون!
خرق عادت رو که شروع میکنی و میخوای پا از محدوده ت بیرون بذاری؛ اصلن این هم نه فقط اون چیزی که درونت هست رو بیرون میریزی، جماعت همه نگران جایگاهشون میشن! غافل از اینکه...
مرگ یکی از لطیف ترین اتفاقاتیه که توی زندگی روزمره برای آدم میوفته! شایدم آخریشه که میوفته! بقیش که نمیوفته، مثل آدمیزاد میاد کنار دستت میشینه...
تووی فیس بوق بنویسم یا توو وبلاگ؟! یا توییت کنم؟! در زندگی واقعی کم از هم گسیخته و جرخورده بودم، کثرت به زندگی دیجیتالیم هم سرایت کرده.
کار رو از خونه جدا میکنم تا مثلن علایق و زندگی شخصیم در روزمرگی و خشونت کار هرز نره، برای هر خرت و پرتی یه جعبه جدا گذاشتم، فقط نمیدونم چرا بعضی وقتا در جعبه ها باز میمونه، بعضی از این خرت و پرت ها پا در میارن و از یه جعبه میرن قاطی آت و آشغالهای اون یکی جعبه!
بعدش هم یه روز کلافه میشم لگد میزنم زیر همه جعبه ها...