کسانی که از زندگیت رفته اند را هر چقدر در اینترنت جستجو کنی، به فارسی و انگلیسی و عربی و هر زبانی، فایده ندارد که ندارد.

کسانی که از دنیا رفته اند را که هیچ...

حتی در اینترنت هم جستجویشان فایده ای ندارد!

حتی در گوش دادن موسیقی هم دچار تصاویر ذهنی هستم

فکر میکنم هر چقدر که بیشتر فرم خاصی گوش بدم به آن تصاویر نزدیکتر میشم

اونقدر دانلود کن تا به تصاویرت نزدیک برسی

اونقدر که از صرافتش بیفتی!

باشد که رستگار شویم...

کی گفته ما آدمهای خوبی هستیم؟!

از خوبی به اندازه زمین تا ماه فاصله داریم!

کی گفت دلهای گندیده ما پاک و ساده است؟!

بوی گند و گه این تفاله مغز آدمیزاد را میسوزاند!

تمثالی بی رنگ و رو، به قامت هیولایی ساخته ایم از خوبیهایی که کیسه مان را پر نگه دارد!

از تمجید دیگران، تعارفات خذعبلی که هیچ قرینی در واقعیت ندارند!

باور کنیم که خدا ما را میشناسد که دندان نیشمان کوتاه است و بی مصرف در دریدن!

شاید نیازی نیست اصلن! بدتر از هر درنده ای میدریم و اساسن به این زنده ایم!

باور کنیم که انسان ته نشین تمام تاریکیهاست...

حرفها

حرفهای مرد در گلو مانده...

حرفهای در گلو مانده مرد...

حرفهای مانده در گلوی مرد...

حرفهای گلوی مرد در مانده...

حرفهای گلو مانده در مرد...

حرفهای در مانده گلوی مرد...

گلوی حرفهای مرد در مانده...

همچنان و همیشه این جرخوردگی‌ها وجود دارد! جایی هستی و نمیخواهی باشی، چیزی هستی و چیز دیگری میخواهی! این حسرت مدام،..

عجیب است! تنهایی را میخواهم و تنهایی را تاب نمی آورم! حرص و ولع آزادی را میزنم، اما ...! اما نمیدانم خود این آزادی است، یا اصلا آزادی چیست؟ عبارتی که همیشه حسرت آن را خورده ایم بی آنکه بدانیم چیست! حالتی در زهایی مطلق از هر بندی، قیدی، مسئولیتی، فکری... یا تنهایی! همه اینها شاید فقط غایتی ست، غیرواقعی! حقایقی که که امکان وقوع در اینجا ندارد؛ مثل خدا! کمال شاید متداول ترین کلمه برای به ذهن نزدیک کردن معنی این کلمات باشد! و کمال طلبی نزدیکترین عبارت برای این جرخوردگی‌ها!