مقدس سازی، مقدس نمایی!

مدتی پیش سعی کردم با گوش دادن موسیقی کلاسیک ذائقه موسیقاییم رو تغییر بدم، نشد! بعد به این فکر کردم که شاید اصلن کار درستی هم نباشه! بهتره با زمان پیش برم و «فرزند زمان» خودم باشم. البته شکل گیری این عقیده در ذهنم مدت زیادی طول کشید. هرچند هنوز هم موسیقی کلاسیک رو خیلی دوست دارم، اما درک این مطلب که من گوش دادن موسیقی کلاسیک رو برای نوعی تقدس و متعالی بودن این موسیقی انتخاب کردم باعث شد که یک پرونده جدید توی ذهنم باز بشه؛ یک فصل جدید از سفر!

صحبت کردن در این مورد با دیگران باعث شد این سوال کلی برام مطرح بشه که اصلن این تقدسی که برای اشیا، مفاهیم و موضوعات مربوط به گذشته یا حال حاضر قائل هستیم هیچ اصالت داره یا تنها یک تابوو (Taboo) در ذهن ماست؟!

چون حرفم رو با موسیقی شروع کردم با یک مثال در همین حوزه روشنتر میکنم:

موسیقی سنتی ما خیلی زیباست. اما این موسیقی همیشه در کنار عرفان و تصوف مطرح شده و حتی در اغلب موارد عرفان و تصوف به عنوان بزاری برای توجیه و صحه گذاری در کنار موسیقی سنتی ظاهر میشه. از تمامی شعرها، نواها و حتی دستگاه های موسیقی سنتی تعابیر عرفانی ارائه میشه که نوعی تقدس رو برای این موسیقی به همراه داره. اما این تقدس به سبب این تعابیر به موسیقی سنتی القا شده و لزوما مربوط به ذات موسیقی سنتی نیست.

شاید بنابر شرایط مذهبی کشورمون، در دوره های مختلف اینگونه تعابیر عرفانی و اخلاقی تنها جهت حفظ و نجات موسیقی سنتی، در مقابل فتواهای مذهبی، توسط اساتید این فن باب شده. اما این مقدس سازی و مقدس نمایی، هر چند در ابتدا به قصد حفظ موسیقی سنتی بوده، الان به نوعی در تضاد با نوآوری در حوزه موسیقی قرار گرفته. حتی در بسیاری از موارد اجازه استقلال و شکل و هویت یافتن را از موسیقی سنتی گرفته!

البته این مثال تنها در مورد موسیقی بود و البته با توجه به تجربه و مطالعه کم من در این حوزه نمیتونه خیلی قابل تعمیم باشه. اما اگر بهش به عنوان یک تجربه فرهنگی نگاه کنیم میبینیم که با مقدس نمایی یک موضوع اجازه استقلال و شکل گرفتن یک مفهوم ازش سلب میشه و در مرحله بعد با ایجاد مانع اساسی برای نقد اون مفهوم، امکان نوآوری در اون حوزه هم از بین میره.

کمی که پامون رو فراتر بذاریم میبینیم که در خیلی از مسائل فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی ما این مقدس نمایی رو داریم؛ و اگر بخواهیم عمیقتر فکر کنیم در بسیاری از موارد این مقدس نمایی ابزاری میشه برای القای راحت تر خیلی از مسائل به مردم!!!


(خدای من!!! مغزم داره مدام کار میکنه و شرایط و نتایج رو پشت سر هم تجسم میکنه!)


در این شرایط و با ادامه روند مقدس سازی و مقدس نمایی و البته پذیرش اون از طرف مردم، جامعه ای رو داریم که در هر حوزه ای به راحتی میشه بهشون حکومت کرد و اگر منصفانه نگاه کنیم این چنین مردمی به دنبال عنوان مقدسی هستن تا زیر سلطه اون قرار بگیرن! و این فاجعه ست!

 

(باور کنین من فقط میخواستم موسیقی کلاسیک گوش بدم!!!!)


و البته آزادی!‌دریغ از آزادی!!!