مغبچه ای میگذشت راهزن دین و دل...

کتاب دوم آقای دوباتن رو دارم تمام می کنم. آقای دوباتن با زیرکی تمام علاقه ش به آقای پروست رو دستاویز فلسفیدن در مورد زندگی انسانها، علی الخصوص انسانهای مدرن کرده.

کتاب پر از مطالب جالبه که برای فهمیدنش لزوما نباید رمان طولانی (7 جلدی) آقای پروست، «در جستجوی زمان از دست رفته»، رو خونده باشی. اما برای من مهمترین نکاتی که در این حال و هوا و زمان و مکان داشت:

اول اینکه لحظه لحظه زندگی، ثانیه که سهله، صدم ثانیه ش رو هم بفهم و ازش لذت ببر!

دوم اینکه هیچ چیز عادی و معمولی وجود نداره. در هر چیز تازگی و زیبایی هست که باید پیداش کرد. تا پیداش نکنی چیزی برای دیدن وجود نداره.


امروز تقاطع بلوار کشاورز با کارگر یه تابلو که توش عکس سهراب سپهری و تاریخ تولد و مرگش بود عجیب منو مسحور و مخمور کرد. تا انقلاب توو فکر بودم. بعدم میگم توو چه فکری!


پیشنهاد موسیقی:


عود بغدادی (Le Luth de Bagdad)، نصیر شمه (Naseer Shamma)

نظرات 1 + ارسال نظر
مهراز شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:54 ب.ظ http://www.mahraz.blogsky.com

ایول باباااااا داشتم کلی فکر می کردم اسم این یادم نمیومد "دوباتن"
راستی مطلب بلاگ من رو می خوندی می دیدی که اصلا بد و بی راه نداده بودم بابا همش همراهی بود ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد